از کشیدن دندان با انبُرک! تا دندانپزشکی نوین
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
تصورش هم هولآور است. زمانی که خبری از دندانپزشکی نبود، چهار دست و پای بیمار بختبرگشتهای را که از درد دندان به خودش میپیچید، میگرفتند و با انبرکی دندان خراب شدهاش را از دهان بیرون میکشیدند، در حالی که نعرهی او به آسمان بلند شده بود! نه خبری از سِرکنندهها بود، نه دارویی برای کمتر شکنجهشدن بیمار. تا آنکه پای دندانپزشکان فرنگی به تهران باز شد، اما آنها هم تا پایان پادشاهی قاجاریه شمارشان آن اندازه کم بود که بسیاری از مردم ناچار بودند به همان روش پیشین دندانهای فاسدشان را بیرون بکِشند. همهی دندانپزشکان پایتخت در آغاز دههی چهاردهم (1300 خورشیدی) تنها و تنها سه تَن بودند!
هر آنچه پیشینیان ما از دندانپزشکی میدانستند، تجربی و سنتی بود. دندانها را با نمک و زغال سابیدهای که به شکل پودر درآمده بود، پاکیزه میکردند و اگر گرفتار دنداندرد میشدند نزد طبیبان سنتی یا دلاکها میرفتند و دارویی میگرفتند که پیدا نبود تا چه اندازه درد کُشندهی دندان را کم میکند. به این دلاکها که در کنار کارهایی که میکردند، دندان هم میکِشیدند، اشاره خواهیم کرد.
در گذشته اگر دندان عفونت میکرد، پنبهای را که چندان هم پاکیزه نبود، به محلولی به نام لودانوم، یا تنتور، آغشته میکردند و زیر دندان میگذاشتند. برای آبسه و عفونت لثه نیز از صمغ کتیرا استفاده میکردند. تنها راهی که میشناختند، همینها بود. از گیاهانی مانند: شیرهی انجیر، تریاک، آب پیاز و روغن نخود هم استفاده میکردند و خدا خدایشان بود که اینها دندان درد را کاهش بدهد. با اینهمه، گاهی بیمار بیچاره از شدت درد و فریاد کشیدن، بیهوش میشد!
کلبتین (انبر آهنگران)
اما زمانی میرسید که چرک و عفونت دندان به اندازهای بود که چارهای جز کشیدن آن نمیماند. اینجا بود که پای دلاکها به میان میآمد. دلاکها در بسیاری کارها دستی داشتند؛ آرایشگر بودند؛ حجامت میکردند؛ مشت مالچی گرمابه بودند؛ شکستهبند بودند؛ برای دردها دارو تجویز میکردند و در کنار اینها، دندان هم میکشیدند! اما چگونه؟ با انبُرکی به ناک کلبتین! بهراستی این کار بلایی بود که بر سر کسی میآمد که ناگزیر بود دندان بکشد. بهترین انبُرکها (کلبتینها) ساخت اصفهان بود. دلاکها با زبردستی بسیار و در کمترین زمان، دندان بیمار را میکشیدند، اما حتا اگر این کار زمان کمی میبُرد باز باید چهار دست و پای بیمار را میگرفتند که تاب کشیدن دندان را بیاورد. دلاکها کار روکش دندان را هم انجام میدادند. برای این کار قطعاتی از طلا را که پیشتر به زرگرها سفارش داده بودند، روی دندان میکشیدند. این قطعات را «استامپه» میگفتند.
داستان دندان کشیدن اینگونه بود تا آنکه برای بار دوم پای ناصرالدین شاه به فرنگ باز شد.
نخستین دندانپزشکان تهران
ناصرالدینشاه در سال 1295 مهی (1878 میلادی) برای بار دوم پا در رکاب کرد و به همراه شمار بسیاری از پیرامونیانش راهی فرنگستان شد. در آنجا دندانپزشکی را به استخدام خود درآورد و به تهران آورد. گویا این دندانپزشک که تنها در خدمت شاه و نزدیکانش بود، چندان دوام نیاورد و از ایران رفت. آگاهی بیشتری از او در دست نیست.
ناصرالدین شاه بیدرنگ دستور استخدام دندانپزشک دیگری را داد. از اینرو، پزشکی سوئدی به نام «برتراند باتیست انسگاریوس هیبنت» را به ایران آوردند. او دندانپزشک و دندانساز بود و تنها خویشکاریاش (وظیفهاش) در تهران رسیدگی به دندانهای شاه و درباریان خیلی نزدیک به شاه بود! کاری به مردم نداشت و مطبی در تهران باز نکرد. به هر روی، صد تومان برای او فرستادند تا خود را از پاریس به تهران برساند. هیبنت در این زمان در پاریس به کار دندانپزشکی سرگرم بود. قراردادی هم با او بستند که برپایهی آن حقوق سالانهاش 800 تومان بود. به هیبنت نوشتند که ابزار دندانپزشکی را، هر اندازه که نیاز است، به هزینهی دولت ایران خریداری کند و با خود به تهران بیاورد. این ابزارها پلاتین و دندان مصنوعی و روکشهای طلای سفید و چیزهایی از این دست بود.
هیبنت 35 سال در ایران ماند و دندانهای ناصرالدین شاه را سرکشی کرد و آن اندازه پیر شد که ناگزیر شد به کشورش بازگردد. از قضا ناصرالدین شاه به او دلبستگی بسیار داشت و طلا و جواهرات و زیورآلات سلطنتیای پیشکشش کرد. هیبنت نیز همهی آنها را به موزهی شهر زادگاهش، شهر گوتنبرگ در سوئد، سپرد. از همه بامزهتر لقبی بود که به هیبنت داده بودند و او را «مسننالسلطنه» مینامیدند! یک معنای مسنن، دندانساز است. به هر روی مسننالسلطنه خیلی بهتر از نام دور و دراز خود هیبنت بود: برتراند باتیست انسگاریوس هیبنت!!
ناصرالدین شاه گاه سر به سر هیبنت میگذاشت و او را «فکالممالک» صدا میکرد و قاه قاه میخندید! هر چند هیبنت نمیدانست فکالممالک یعنی چه و شاه به چه چیز میخندد.
با رفتن هیبنت دندانپزشک دیگری به استخدام دربار ناصرالدین شاه درآمد. او «پولو» نام داشت و فرانسوی بود. با آغاز به کار پولو، یا آنگونه که درباریان او را صدا میکردند: موسیو پلو!، ستایشی از دانش پزشکی او در روزنامهی رسمی کشور چاپ کردند و اینگونه نوشتند: «حکیم پلو دندان که درد میکند، بدون اذیت بیرون میآورد و در عوض دندان مصنوعی تازه میگذارد که هیچکس تشخیص نمیدهد که این دندان مصنوعی است. هر دندانی که سیاه باشد، یا رنگ میزند (!) یا پاک میکند. دندانی که کِرم خورده باشد رفع کرمخوردگی میکند که دیگر کرم نزند. دندانی که جفتی روی هم افتاده باشد، جدا میکند و اگر دندان کج باشد، درست میکند». اینها هنر موسیو پولو بود که در روزنامهی دولت ایران نوشته شد. این را هم بگوییم که با آمدن هیبنت و پولو به ایران و تدریس آنها در دارالفنون، شماری از دانشآموزان دارالفنون با دانش دندانپزشکی نوین آشنا شدند و فهمیدند که به جز انبُرک راههای دیگری هم برای درمان دندان درد هست!
در سالهای پس از آن دو دندان پزشک دیگر به تهران آمدند. یکی «فالکوش میچارسکی» نام داشت و اهل لهستان بود. مطب او در خیابان شاهآباد، کوچهی نوبهار، بود. دیگری دکتر «اتکین اشتومپ» بود که سالها در ایران ماند و پول و پَلهی بسیاری گرد کرد و زمینها خرید و در همینجا هم درگذشت. او زادهی کشور اتریش، اما تبعهی سوییس بود. اشتومپ (یا: استومپ) را امینالسلطان (اتابک)، صدراعظم ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه، به ایران آورد. اتابک پس از برکناری از صدراعظمی مظفرالدین شاه جهانگردی پیشه کرد و راهی آمریکا شد و در بازگشت اشتومپ را با خود به تهران آورد. اشتومپ، در سالهای دیگر، دندانپزشک احمدشاه قاجار نیز شد.
پیشتر اشاره کردیم که در پایان دورهی قاجاریه شمار دندانپزشکان تهران سه تَن بودند. دو تای آنها را نام بردیم. سومی دکتر هارتون استپانیان نام داشت. او دندانپزشکی ارمنی بود که از ترکیه به تهران آمده بود.
بانوی دندان پزشک فرنگی
در سالهای پادشاهی قاجاریه از یک دندانپزشک دیگر نیز خبر داریم. او بانویی اتریشی و یهودیتبار به نام «ماتیلدا والد» بود که پس از جدایی از همسرش، به همراه دختر 9 سالهاش به تهران آمد و دندانپزشک ویژه ی پسر ناصرالدین شاه، مسعود میرزا ظلالسلطان، شد. سپس همراه او راهی اصفهان شد و سالها در آنجا ماند. این بانوی اتریشی سفرنامهای نوشته که در سالهای گذشته به فارسی برگردان (ترجمه) شده است. او در کتابش مینویسد که ظلالسلطان در آغازمیخواست او را امتحان کند. از اینرو، شاهزاده دستور داد یکی از نوکرانش را بیاورند و خانم دندانپزشک هر کدام از دندانهایش را که خواست، بکِشد! بیچاره نوکر ظلالسلطان، از ترس میلرزید اما جرات نمیکرد دستور شاهزاده را نادیده بگیرد. دست و پای نوکر را گرفتند و او را روی صندلی نشاندند. خانم دکتر که از ترس و لرز نوکر، نازک دل شده بود، گشت و گشت تا دندان لقی در دهانش پیدا کرد و بدون کمترین زور زدنی، دندان را کشید. والد در کتابش مینویسد که در این هنگام ظلالسلطان چند بار فریاد زد: «ماشاالله، بارک الله، آفرین دختر»! اینگونه بود که خانم دکتر اتریشی در دَم و دستگاه ظلالسلطان سرگرم کار شد.
هزینهی دندانپزشکی در گذشتههای تاریخی
نمیدانیم چه هوسی بوده که در دورهی قاجار به همه لقب میدادند. دندانپزشکهای فرنگی هم از آن لقبها بیبهره نمیماندند و آنها را «سلطانالحکما»، «حکیمالممالک»، «مَلکالحکما» و از ایندست لقبهای پوچ و خُنک میبخشیدند. اما این لقبها سودمندیهایی هم داشت و دارندهاش میتوانست حقوق ماهانه از دربار بگیرد!
به هر روی، دندانپزشکان افزونبر حقوق، درآمدی از کار دندانپزشکی دریافت میکردند. میچارسکی، که پیشتر اشاره کردیم یکی از دندانپزشکان تهران بود، برای ساخت یکدست دندان مصنوعی 150 تومان دستمزد میگرفت. اگر از او میخواستند به یکی از شهرهای نزدیک پایتخت برود و دندانی را درست کند، افزونبر هزینهی درمان، 30 تومان هم دستمزد میگرفت. در همان زمان کشیدن دندان دو تومان خرج داشت. ترمیم همهی دندانها هم 20 تومانی خرج روی دست بیمار میگذاشت.
در شمارهی 9 فروردین 1309 خورشیدی (سالهای آغازین پادشاهی رضاشاه)، در روزنامهی «اطلاعات» آگهیای چاپ شده است که بسیار خواندنی است. آن آگهی را دندان پزشکی به نام علامحسین خان حکیم چاپ کرده است. او را نمیشناسیم اما پیداست از نخستین دندانپزشکان تهران بوده است. اینکه به روش سنتی کار خود را انجام میداده است یا دانش دندانپزشکی نوین را آموخته بود؟ پیدا نیست. در آگهی روزنامه، چنین میخوانیم: «معالجه قطعی پیوره، چرک پای دندان. کسانی که از معالجهی این مرض خطرناک مایوس شده، آن را لاعلاج میدانند، با اطمینان کامل میتوانند به مطب این جانب دکتر غلامحسینخان حکیم رجوع نموده در فاصلهی ده روز معالجهی قطعی حاصل نمایند. نشانی: مریضخانهی لالهزار، روبهروی پستخانه».
از سال 1290 خورشیدی قانونی تصویب شد که پرداختن به دندانپزشکی را نیازمند گرفتن اجازهی وزارت معارف میکرد. به هر روی، کار و بار دندانپزشکی در تهران اینگونه بود تا آنکه در سال 1316 خورشیدی دانشگاه تهران بنیانگذاری شد و یکی از دانشکدههای آن ویژهی رشتهی دندان پزشکی شد. بدینگونه شمار بسیاری دندانپزشک آموزش داده شدند و به کار درمان در تهران و دیگر شهرهای ایران پرداختند. در سال 1322 نیز واژههای ترکیبی «دندانساز» و «دندانپزشک» ساخته و بهکار بُرده شد.
*با بهرهجویی از: تارنما امرداد https://amordadnews.com
Comments