روزی روزگاری، تهران (89) خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
سینما رفتن تهرانیها، زمانی که تازه نمایش فیلمهای سینمایی پا گرفته بود، ماجراها داشت. جلوی سینما غلغلهای از مردم میشد. همه یکدیگر را هُل میدادند و برای گرفتن بلیت و رفتن به سالن سینما بیتاب و کلافه بودند. درهای سینما که باز میشد هجوم میآوردند و همدیگر را زیر دست و پا له میکردند. هورا میکشیدند و سوت میزدند و به طرف هم مشت پرتاب میکردند. برای نشستن روی صندلیهای سینما به آنهایی که جلوی راه را گرفته بودند، بد و بیراه میگفتند. فیلم که آغاز میشد صدای تخمه شکستن و خوراکیهایی که قِرچ زیر دندان خُرد میشد، قاتی صدای هنرپیشهها و موسیقی فیلم به گوش میرسید. تماشاگرها با صحنههای بزن بزنِ هنرپیشهها کف میزدند و سوت میکشیدند و با حرفهای بامزهی آنها غش غش میخندیدند و متلک میپراندند. با پایان نمایش فیلم، سر حال و شاد از سینما بیرون میزدند و ادای هنرپیشههای فیلم را درمیآوردند و خودشان را یکی از آنها گمان میبردند.
این ماجرا هر روز در سینماهای تهران دیده میشد تا آنکه در آغاز دههی سی خورشیدی، یکی از فیلم فارسیها که تا آن زمان سیاه و سفید بودند، رنگی پخش شد و تماشاگران بیشتری را به سالنهای سینما کشاند. نمایش نخستین فیلم سینمایی رنگی ایران، خاطرهای خوش بود که هنوز گاه گاهی از آن یاد میشود؛ هر چند خودِ فیلم ارزش سینمایی چندانی نداشت!
در آغاز سدهی نوزدهم میلادی بود که نخستین فیلم رنگی جهان بر روی پردهی سینمایی در لندن نمایش داده شد. ما که بسیار زود دوربین فیلمبرداری را شناخته بودیم و نخستین فیلم سینمایی ایرانی را به نام «آبی و رابی»، به کارگردانی اوانس اوگانیانس در سال 1309 خورشیدی ساخته بودیم، باید چندین سال چشم به راه میماندیم تا دههی سی خورشیدی برسد و نخستین فیلم رنگی سینمایی را با شتاب و ذوقزدگی فراوان، بسازیم.
ایدهی این کار از حسن خردمند بود. او که کارگردانی شناخته شده به شمار میرفت، در سال 1331 خورشیدی درصدد برآمد که با همکاری سرمایهگذار و تهیه کنندهای به نام هوشنگ محبوبیان، نخستین فیلم رنگی سینمای ایران را کارگردانی کند.
فیلمی که خردمند ساخت، «گرداب» نام داشت و سرگذشت جوانی را نشان میداد که در دام دوستانی نااهل میافتد. او خیلی زود به بیراهه کشیده میشود و زندگی خود را تباه میکند. آشنایی جوان فیلم با دختری زیبا و دلربا، بیشتر و بیشتر زندگیاش را به سوی پرتگاه میبَرد. تا آنکه بر اثر رویدادی به خود میآید و برای رهایی از آن زندگی آکنده از بیهودگی و سیاهی، دست به کار میشود. سرانجام خود را از گرفتاری که زندگیاش را تا مرز نابودی کشانده بود، رها میسازد.
داستان فیلم گرداب، هیچ چیز تازهای نداشت و از همان فیلمنامههایی بود که نمونهی آن در دیگر فیلمهای فارسی به فراوانی دیده میشد. اگر گرداب نخستین فیلم رنگی سینمای ایران نبود و بدینگونه در حافظهی تاریخ سینمای ما ماندگار شد، بیگمان از یادها میرفت. سپستر که این فیلم بر پردهی سینماهای تهران نمایش داده شد، در دیدگاه سنجیای که انجام گرفت چهار امتیاز از 10 امتیاز را به دست آورد و منتقدان فیلم، آن را اثری کمارزش و نهچندان مهم، ارزیابی کردند؛ هر چند فروش خوبی داشت.
فیلم رنگی گرداب با دوربین 16 میلیمتری، فیلمبرداری شد. کار فیلمبرداری را عنایت فمین انجام داد. فمین درسخواندهی دانشکدهی عالی سینماتوگرافی مسکو بود و دیدگاههایی نوینی در کار فیلمبرداری داشت. به ویژه بهبود فیلمبرداری را در آشنایی درست با نور و شناخت مکانیسم دوربین میدانست. خود او، از این دید، فیلمبرداری سرآمد بود؛ تا بدان اندازه که او را «قلب استودیو پارس»، یکی از پُرآوازهترین استودیوهای فیلمبرداری تهران، مینامیدند. یک کار جالب فمین در فیلمبرداری گرداب، فیلم گرفتن از پشت صحنهی آن بود. تا آن زمان چنین کاری در سینمای ایران پیشینه نداشت و انجام نشده بود. فمین در سال 1364 چشم از جهان فروبست در حالی که در کارنامهی هنری او فیلمبرداری فیلمهای سینمایی بسیاری دیده میشود. دوربینی که فیمن برای فیلمبرداری گرداب به کار بُرد، اکنون در موزهی سینما نگهداری میشود و یادگاری دیدنی از فیلمبرداری نخستین فیلم رنگی سینمای ایران است.
کارهای فنی فیلم گرداب در «استودیو پارس فیلم» انجام گرفت. این استودیو را اسماعیل کوشان، کارگردان و تهیه کنندهی سینما، در سال 1330 بنیادگذاری کرد. اما چون در آن زمان در ایران لابراتوار رنگی وجود نداشت، نگاتیوهای فیلم گرداب را به نیویورک آمریکا فرستادند و سپس به ایران آوردند و نمایش دادند.
در نخستین فیلم رنگی سینمای ایران، گرداب، هنرپیشههایی بازی میکردند که در آن سالها به آوازه و شناخته شدگی اکنون نبودند. نقش نخست را ناصر ملک مطیعی بازی میکرد. او کارش را با فیلم «واریته بهار» (به کارگردانی پرویز خطیبی) در سال 1328 آغاز کرده بود. در این فیلم، ملک مطیعی نقش بسیار کوچکی در یکی از صحنههای فیلم داشت و در فیلم دیگرش «شکار خانگی» (1330) تنها جملهای کوتاه به زبان آورده بود. آوازهی هنرپیشگی ملک مطیعی با فیلم «ولگرد» ساختهی مهدی رییس فیروز (1331) آغاز شد و او را به اوج رساند. بازی در فیلم گرداب، سرآغاز دیگری برای آوازهی افزونتر ناصر ملک مطیعی بود.
مهین دیهیم هنرپیشهی دیگر فیلم سینمایی گرداب بود. او یک سال پیش از آن در نخستین فیلم سینماییاش بازی کرده بود. دیهیم سپستر از هنرپیشههای شناختهشدهی سینمای ایران شد و به سبب صدای پُرطنین و دلنشینش، جایگاهی برتر در میان هنرپیشههای زن سینمای ایران پیدا کرد. هوشنگ بهشتی، که درسخواندهی دانشکدهی هنرهای دراماتیک بود و احمد قدکچیان که پیش از آن فیلم «خوابهای طلایی» را در سال 1330 بازی کرده بود، از دیگر هنرپیشههای فیلم گرداب بودند.
در آن زمان هنوز موسیقی فیلم برای فیلمهای فارسی ساخته نمیشد و کارگردانها از موسیقیهای آماده استفاده و روی صحنههای فیلم مونتاژ می کردند. در فیلم گرداب هم چنین کاری انجام شد. نخستین موسیقی فیلم در ایران را اسفندیار منفردزاده با فیلم «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی، در سال 1348 ساخت و آغاز کرد.
بدینگونه در پایان سال 1331، گرداب، نخستین فیلم سینمایی رنگی ایران ساخته شد، اما نمایش آن تا آغاز سال دیگر به درازا انجامید. نخستین روز نمایش فیلم گرداب در چند سینمای تهران، در 31 فروردین ماه 1332 بود؛ یعنی تنها سه ماه پیش از کودتای 28 امرداد 1332. این فیلم 90 دقیقهای بود.
فیلم گرداب فروش بسیار خوبی داشت؛ نه به سبب داستان فیلم که هیچ نوآوری و داستان تازهای در آن دیده نمیشد، بلکه بهسبب هنرمندی ناصر ملک مطیعی و کنجکاوی سینماروهای تهرانی که میخواستند نخستین فیلم رنگی ایران را بر پردهی سینما ببیند و دریابند که چه حال و هوایی دارد!
فروش خوب فیلم گرداب در گیشهی سینماهای تهران، دیگر تهیه کنندگان فیلم فارسی را برانگیخت که فیلمهای سینمایی رنگی بسازند؛ بهویژه آنکه توقع سینماروها بالا رفته بود و دیدن فیلمهای رنگی را به فیلمهای سیاه و سفید ترجیح میدادند. با این همه، تا سالها ساخت فیلمهای سیاه و سفید ادامه یافت و شماری از بهترین فیلمهای دهههای چهل و پنجاه سینمای ایران، سیاه و سفید فیلمبرداری شدند.
*با بهرهجویی از تارنماهای: «بانک جامع اطلاعات سینمای ایران»؛ «ایران آنلاین»؛ «منظوم»
Comments