محمدکریم آسایش *
کانون زنان ایرانی
به یاد میثم سفرچی که صدای تهیدستان در پژوهش بود
«در سال ۱۳۶۱ زنان زور آباد کرج، به دنبال چندین روز بسیج و سازماندهی، مقامات شهر را مجبور کردند تا شبکه جمعآوری زباله را به محله آنان نیز توسعه دهند. در سال اول انقلاب، زنان با سازماندهی خودشان، درخواست کردند که به خانههای همهشان آبرسانی شود… آنان قبل از آن و اکثرا با کمک زنان تحصیلکرده، برای بهبود وضعیت حمام عمومی محلی تلاش کرده بودند.
در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۵۹، گروهی از زنان خشمگین از یک محله فرودست (خیابان گرگان) به زور بازار میوه «میدان سمیه» و مغازههای اطرافش را بستند. این زنان بارها هم به مغازهداران محلی و هم به مقامات مسئول درباره بالا بودن قیمت مواد غذایی شکایت کرده بودند که نادیده گرفته شد. در آن روز وقتی یکی از زنان به میوه فروش اعتراض کرد که قیمت خیلی بالاست، زنان دیگر نیز همراه او حرکت کردند و عجز و خشمشان را بروز دادند. به دنبال آن یک تظاهرات خیابانی توسط اهالی محل شکل گرفت و زنان در پیشاپیش آنان، کرکرههای فروشگاهها را پایین کشیدند و بازار را به تعطیلی کشاندند. نیروی انتظامی گزارش کرده بود که زنان خشمگین قصد داشتند بازار را به آتش بکشند و تنها با وعده قیمتگذاری مجدد و فوری کالاها، متقاعد شدند که پراکنده گردند. تمام آن روز مغازهها بسته ماندند.» (آصف بیات، ۱۳۷۹، ۱۵۹)
آصف بیات در کتاب «سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان در ایران» به توصیف اشکال مختلف کنش تهیدستان شهری از جمله زنان تهیدست میپردازد، اما چه شد که این کنشها خاموش شد، درهم شکسته شد و به مرحله «خیریهای شدن بقا» و «سیاست نسیه» در توصیف معاصرترِ علیرضا صادقی در کتاب «زندگی روزمره تهیدستان شهری» رسید؟
در این جستار با نگاهی به جنبههایی از سیاستهای شهری تلاش میشود تا دریچهای به اتفاق رخ داده گشوده شود.
نوسازی، نونوارسازی و مساله مسکن
آصف بیات وقتی از کنشهای تهیدستان میگوید، فضای زندگی آنها را هم توصیف میکند، فضایی که ویژگیهایش امکانی برای کنش جمعی را فراهم میساخته است:
«محلات تهیدستنشین تهران به رغم کمبود فضا، این خانهها با این ویژگی مشخص بودند که حوض کوچکی در وسط حیاط قرار داشت، اتاقهای گلی و یا آجری شبیه به هم، از سه طرف به حیاط محدود میشد. در هر اتاق یک مستأجر زندگی میکرد و حمام، آشپزخانه و سرویس بهداشتی را مشترک با صاحبخانه استفاده میکرد. میدان جلوی حیاط، محل اصلی تجمعها برای همه فعالیتهای روزانه و حوادث مهم بود؛ میتوانست محلی برای کارهای شست و شوی زنان باشد، یا جایی باشد برای پهن کردن لباسهای شسته شده، زمینی برای بازی کودکان و میعادگاه مخفی برای جوانان بالغ، سالن سرورانگیزی برای جشنها یا مکانی برای تشییع جنازه حزنانگیز… تراکم فیزیکی مکان زندگی، ساکنان این خانهها را بر آن میداشت تا در استفاده شخصی از کوچه با یکدیگر همکاری نمایند. در این جوامع به سختی میشد بین ملک شخصی و عمومی خط روشنی کشید. سرکوچه شاید مهمترین مکانی بود که در آن فرهنگ خیابانی جوانان شکل میگرفت.» (آصف بیات، ۱۳۷۹، ۶۰-۵۹)
این فضا که امکان گفتگو، گردهم آمدن، الگوی زندگی اشتراکی و «روابط خانوارها به عنوان یک دارایی معیشتی» (به تعبیر جو بیل در «بقا در شهر: معیشت و پیوندهای فقرای شهری» از مجموعه مقالات کتاب «حکمروایی شهری و فقر: فریاد تهیدستان شهری در کشورهای در حال توسعه») را فراهم میکرد، بسترساز کنشگری زنان تهیدستی بود که از خلال روابط زندگی روزمره، از سبزی پاک کردنهای جمعی تا نگهداری از فرزندان یکدیگر به پیوندهایی دست یافته بودند که آنها را آماده اعتراض به شرایط زندگی اعم از گرانی، عدم دسترسی به خدمات شهری، ناامنی و… می کرد.
اما این فضا و پیوندهای محلی که تصویری از آن را میتوان در همیاری زنان در فیلم «میهمان مامان» اثر داریوش مهرجویی مشاهده کرد، با سیاستهای نوسازی به آپارتمانهایی بدل شد که هم نفع مالکان را صرفا تأمین میکرد و هم فاقد امکانهای پیوندهای جمعی بود و نه فقط خانهها که کوچهها نیز از این سیاست در امان نماندند، سیاستِ تعریض گذرهای زیر ۶ متر و تبدیل بنبستها به بنباز به مثابه بولدوزرهایی برای تخریب فضای جمعیِ تهیدستان عمل کردند. سیاستِ تهدید و تخریبِ فضاهای جمعی برای زنان بیشتر مخرب بود زیرا به عنوان مثال حمامهای عمومی که فضای جمعی برای زنان بود برچیده شد اما قهوهخانهها که فضای جمعی مردانه هستند، باقی ماندند یا حذف حیاط و استفاده گروهی/خصوصی از کوچه موجب شد که عمده فعالیتهای جمعی زنان نظیر آشپزی جمعی، سبزی پاک کنی، سفرههای جمعی تحتالشعاع قرار بگیرد اما مردان امکانهای بیشتری برای ارتباطات جمعی خود هنوز داشته باشند، به عنوان نمونه مساجد و هیئات مذهبی که هم اداره آنها مردانه است و هم فضایی مردانه دارند.
از سوی دیگر، سیاست نونوارسازی(جنتریفکشن) در محلات تهیدستان موجبات گرانسازی زندگی در این محلات، اخراج ضعیفترین و تهیدستترینها که زنان سرپرست خانوار و زنان مجرد در راس آنها قرار دارند از محله به حاشیهها، گسیختن پیوندهای اجتماع محلی و رواج رقابتِ ناشی از سوداگری به جای همیاری شد.
زنان تهیدست مجرد یا مطلقه/بیوه نیز در مسأله مسکن از دو جانب تحت فشار هستند. نخست ساختار اجتماعی مردانه بازار مسکن و فشارهای اجتماعی ناشی از آن که به ویژه با ایدئولوژی دولتی و سیاستهای شهری علیه زندگی مجردی تشدید میشود و دوم ضوابط استانداردهای واحد مسکونی که مطابق با نیاز و توانِ زندگی مجردی نیست که این نیز با گرایش بازار مسکن به عرضه واحدهای با متراژ بالاتر از میانگینِ تقاضا تأثیر بیشتری میگذارد. در پرتو تحول از خانواده گسترده به خانواده هستهای، حمایت خانواده به عنوان یک دارایی نیز برای زنان تضعیف شده است و آنان را بیش از پیش در تنگنا قرار داده است.
بازارکار مردانه، محدودسازی مشاغل غیررسمی و استثمارِ خصوصیسازی
در بهار سال ۹۸ سهم مشارکت اقتصادی زنان ۱۶/۱ درصد بوده است که از این میان بخش مهمی را مشاغل بدون بیمه تشکیل میدهد به نحوی که سهم زنان از مشاغل بدون بیمه ۸۰ درصد است، مشاغلی که علاوه بر فقدان بیمه، کمتر از نصف حداقل دستمزد را به دست میآورد. اما بحران کرونا این وضعیت را برای زنان وخیمتر کرده است به نحوی که از یک میلیون شغل از دست رفته بنابر آمارهای رسمی (از سوی مدیرکل دفتر سیاستگذاری و اشتغال وزارت کار که مبتنی بر «طرح آمارگیری نیروی کار»ِ مرکز آمار ایران است)، ۶۶۶ هزار و ۱۰۰ شغل سهم زنان بوده است. بیکاری فارغ التحصیلانِ زن ۶۵ درصد است و تنها ۱۶ درصد از زنان مطلقه دارای شغل هستند (۷۰ درصد زنان مطلقه حداقل دارای یک فرزند هستند)، البته تنها کرونا موجب اخراج زنان از بازار کار نشده است، همان بهار ۹۸، ۱۷۰ هزار نفر از جمعیت زنان فعال در بازار کار خارج شدهاند که متأثر از نوسانات اقتصادیِ اقتصاد مبتنی بر تورم بوده است. بیش از ۵۰ درصدِ زنان شاغل در بازار کار غیررسمی فعالیت میکنند. این تصویر برای شناخت بازار کار مردانه در ایران ارائه شد.
از طرفی دیگر طبق آمار وزارت کشور در مهر ۹۸، سه میلیون زن سرپرست خانوار در کشور زندگی میکند و ۱۴ درصد خانوارهای کشور زن سرپرست هستند. به گفته شهیندخت مولاوردی معاون سابق زنان و خانواده ریاست جمهوری، ۷۰ درصد زنان سرپرست خانوار بیسواد و ۸۲ درصد آنها بیکار هستند.
اما سیاستهای شهری چه تأثیری بر وضعیت کار، درآمد، بهرهمندی زنان از خدمات رفاهی و حمایتی دارد.
شهرداری تهران در دورهای مراکزی تحت عنوان مراکز مهارتآموزی کوثر را راهاندازی کرد و ستاد توانمندسازی شهرداری فعالیتهایی برای تأمین حداقلی از معیشت و اشتغال برای زنان سرپرست خانوار انجام میداد اما در دوره اخیر تحت گفتمان «کوچکسازی»، «برونسپاری» و «حذف تصدیگری»، فعالیتهای حوزه بانوان شهرداری محدود شد، مضاف بر آنکه سهم عمومی بودجه اجتماعی و فرهنگی هر ساله در دوره شورای پنجم کاهش شدیدی یافت و این ورای صرفهجویی عمومی و انقباض در بودجه بود و تحت تأثیر این سیاست، بودجه خاص توانمندسازی زنان نیز کاهش چشمگیر یافت. به صراحت عنوان میشد که شهرداری مسئولیتی در حوزه اجتماعی اعم از حمایت، خدمات اجتماعی، کارآفرینی، رسیدگی به آسیبدیدگان اجتماعی ندارد. این گفتمان با کلان گفتمانِ نئولیبرالیسم شهری یعنی «گرانسازی تهران» تکمیل میشد و در خدمت آن بود. برای مثال گفته میشود که چرا سرای محلات باید با خدمات خصوصی رقابت کنند، یکی از مثالهای این خدمات، خانههای اسباببازی هستند که رقیب مهدکودکهای خصوصی هستند و به خاطر هزینه کم، کمکی برای زنان تهیدست بودند که جایی داشته باشند تا هنگام کار، امور اداری و…. بتوانند فرزندانشان را در آنجا نگهداری کند.
البته توجه داشته باشیم که فعالیتهای کارآفرینی شهرداری در دوره سابق نیز نه رویهای حمایتی که شیوهای استثمارگرانه داشت. علیرضا صادقی در «زندگی روزمره تهیدستان شهری» به نمونههایی از آن اشاره میکند:
«از قرار معلوم شهرداری نیروی کار ارزان برای بخش خصوصی فراهم کرده بود. کارفرمایان از امتیاز مکان کسب برخوردار میشدند اما بیشتر سود شخصی را تعقیب میکردند. برای مثال، در سال ۱۳۸۸ زنانی که به ابتکار شهرداری در یک کارگاه تولید تزئینات آشپزخانه کار میکردند ماهانه ۱۲۰ هزار تومان حقوق میگرفتند. صرف نظر از شمار محدود زنان مشغول به کار در این مراکز، شهرداری نتوانسته بود به خواستههای زنان برای تهیه فضای کسب و کار، برپایی منظم و کافی بازارچهها، تأمین اجتماعی و دستمزدهای عادلانه پاسخ دهد. فاطمه یکی از آن زنان بود: تا نوروز ۹۳ میرفتم میدان بزرگ میوه و تره بار تهران سبزی دستهبندی میکردم. کیلویی وزن میکردند و پولش را میدادند. من تنها نبودم خیلی خانمها هم بودند. اول گفتند حقوق وزارت کار میدهیم، بعد کیلویی حساب کردند. سبزیها را با کارتن میگذاشتند روی ترازو و پولش را میدادند. تا یک سالی درآمد داشتم، ماهی ۱۰۰ هزار، ۲۰۰ هزار تومانی میشد اما بعد دیگر پولم را ندادند. گفتند شهرداری کار را داده به بخش خصوصی… سرای محله شوش، مطهری، مظاهری، همه جا رفتم. اتاق نمیدادند. گفتند در همین راهروها کار کنید. محصولاتتان را بیاورید و بفروشید، رهگذرها میخرند. یکی از همین سرای محلات به ما گفت لیف بیاورید ما میخریم، بعد میفروشیم. یک هفته لیف بافتیم ۱۲ تا، دانهای ۵۰۰ تومان با ما حساب کردند، شد ۶ هزار تومان. باورت نمیشود تا سر چهارراه آمدم شش هزار تومان خرج شد. اعتراض کردیم گفتیم خیلی پول کمی است، گفتند همینقدر میتوانند بپردازند. دیگر نرفتم. دیدم اصلا نمیارزد. الان شابلون میزنم برای تزئین روی لباس. ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا میزنم بعد میفروشم. توی خانه کار میکنم. این هم پولش زیاد نیست، اما چه کنم؟» (علیرضا صادقی، ۱۳۹۷، ۱۲۲-۱۲۱)
اما شهرداریِ «تهران شهری برای همه» (بخوانید «گرانسازی تهران») تنها به محدودسازی مراکز کارآفرینی و خدمات اجتماعیاش به زنان بسنده نکرد، بلکه «مشاغل خانگی» آنها را نیز مورد آماج خود قرار داد. شهرداری در لایحه «برنامه جامع و هماهنگ کاهش تخلفات ساختمانی» خواهانِ لغو «قانون حمایت از مشاغل خانگی» شده است تا از همین شابلونزنیِ زنان نیز جلوگیری کند. در این لایحه فکری برای تخلفاتِ ساخت و سازهای بزرگ، تطویل زمان ساخت و مخاطرات ناشی از آن و فقدانِ آمایش تجاری در شهر نشده است اما آنچه به عنوان تخلف ساختمانی چشمِ شهرداری را گرفته است، مشاغل خانگیِ زنان تهیدست است.
سیاستهای شهریِ «گرانسازی تهران» که به صورت عمومی اجرا میشود، تأثیر شدیدتری بر زنانِ تهیدست دارد. به عنوان یک نمونه میتوان به افزایش مستمرِ هزینه حمل و نقل عمومی اشاره کرد. جدا از آنکه مالکیت خودرو توسط زنان بسیار کمتر از مردان است، زنان به ویژه زنان شاغل، تردد بیشتری نسبت به مردان در شهر دارند، آنها علاوه بر امور شغلی، به امور منزل، فرزندان و در صورت وجود سالمندانی که از آنها مستقیم یا غیرمستقیم مراقبت میکنند، میپردازند و برای تأمین این نیازها باید از حمل و نقل عمومی بیشتر استفاده کنند و افزایش هزینه حمل و نقل عمومی، آنها را بیشتر متأثر خواهد کرد.
طبیعی است که زنان تهیدست از فقدان حساسیت جنسیتی در بودجه و از بی توجهی به ضرورت نهادسازی امنیت محلی بیشتر از سایر زنان متأثر میشوند و بیش از پیش توانشان برای کنشگری تحلیل میرود. در همین موضوع امنیت محلی اگرچه ناامنی امری عمومی است اما جنس ناامنی و خشونت در محلات حاشیه و فقیرنشین کاملا متفاوت است و این را میتوان در گزارشهای مجمع زنان حاشیه جمعیت امداد دانشجویی-مردمیِ امام علی(ع) ملاحظه کرد.
خشونت علیه زنان تنها در قامت سیلی خود را نشان نمیدهد، بلکه بیش از آن، موثرتر از آن و خشنتر از آن خود را در قالب سیاست شهری نمود میدهد.
* کنشگر و پژوهشگر شهری
منابع:
– آسایش، محمدکریم، جورکش، طاهره؛ بهمن ۱۳۹۶؛ جایگاه عدالت جنسیتی در بودجه شهرداری تهران؛ مجله زنان امروز
– آسایش، محمدکریم؛ اسفند ۱۳۹۶؛ سهم ناچیز زنان در بودجه مصوب شهرداری تهران: در کماکان بر همان پاشنه می چرخد؛ مجله زنان امروز
-آسایش، محمدکریم؛ آذر و دی ۱۳۹۸؛رهاسازی سیاست اجتماعی: خشونت دولتی علیه زنان؛ مجله زنان امروز
– بیات، آصف؛ ۱۳۷۹؛ سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان در ایران؛ چاپ اول، تهران، انتشارات شیرازه
-دیوایس،نیک و همکاران؛ ۱۳۹۵؛حکمروایی شهری و فقر: فریاد تهیدستان شهری در کشورهای در حال توسعه؛چاپ اول، تهران، انتشارات آذرخش
-صادقی، علیرضا؛ ۱۳۹۷؛زندگی روزمره تهیدستان شهری؛ چاپ اول، تهران؛ انتشارات آگاه
– قدوسی، سمیه؛ مرداد و شهریور ۱۳۹۸؛ معیشت زنان در میان چرخدندههای سیاست؛ مجله زنان امروز
-کامل، آتنا، واقفی، ایمان؛ مرداد و شهریور ۱۳۹۸؛ پیکربندی جنسیتی مساله مسکن؛ مجله زنان امروز
Comments