بیدارزنی: در تاریخ یکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ انتشار خبری در صفحه شخصی اینستاگرام یکی از پزشکان بیمارستان کوثر سنندج بهنام «ایمان نوابی» توجه بسیاری را به یکی دیگر از موارد زن کشی جلب کرد. در این پست که مدتی بعد بهدنبال فشار بر این پزشک از صفحه شخصی وی حذف شد، آمده است: «یه دختر ۲۲ ساله رو آوردن که پدرش با بنزین، ۸۵ درصد بدنش رو سوزونده. اونم فقط بهخاطر داشتن دوست پسر…» با این حال، خانواده فائزه خصوصا پدرش، دلیل مرگ وی را «خودسوزی» ناشی از افسردگی اعلام کردند.
محمد جباری، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کردستان، درباره برخی اخبار منتشر شده پیرامون فوت این زن جوان گفت: «سوختگی این دختر خبر درستی است، اما اینکه وی خودسوزی کرده یا پدرش او را سوزانده است در حال بررسی است».
در حالی که فائزه قبل از فوتش با پزشک صحبت کرده و بر سوزانده شدنش توسط پدرش تاکید داشته، اما دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کردستان به این دلیل که «تاکنون این اتفاق هیچ مرجع یا شاکی خصوصی نداشته است» دستور بازداشت پدر فائزه را صادر نکرده است. در حالی که پدر فائزه آزادانه مراسم تشییع و دفن دختر خود را برگزار میکند و اسم و شماره تلفنش را در اعلامیه ترحیم دخترش که «با مشیت الهی» جان خود را از دست داده است، درج کرده_تا مردم جهت تسلیت گفتن با وی تماس بگیرند_ این پزشک فائزه است که به دلیل رسانهای کردن مرگ هولناک فائزه از سوی مقامات قضایی، مورد تهدید قرار میگیرد.
در این باره، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کردستان میگوید: «این اقدام نوعی تخلف است و این فرد نباید زمانی که هنوز چیزی مشخص نشده آن را در فضای مجازی قرار میداد». اما پزشک جوان کماکان بر دفاع از فائزه مینویسد: «پست آخرم از دسترس خارج شد. برای حمایت از مظلومی که فریادرسی نداشت تلاش کردم و خواهم کرد، این دادخواهی از طریق کارشناسان حقوقی ادامه خواهد داشت».
کمی بعد جزئیات بیشتری از این زن جوان به آتش کشیده شده توسط پدرش منتشر شد. هویت وی، فائزه ملکینیا، ۲۲ ساله، مجرد و اهل روستای کورکوره (دولت آباد) واقع در شهرستان سنندج ذکر شد. طبق گفتههای برخی از افرادی که از نزدیک این زن جوان را میشناختند، پدر و مادر فائزه سالها قبل از هم جدا شده بودند و فائزه به اجبار پدرش در سن ۱۵ سالگی با مردی بسیار مسنتر از خود ازدواج میکند.
تجمع فعالان زنان در سنندج در روز چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰
اما این زندگی خیلی دوام نمیآورد و فائزه بعد از دو سال از همسرش جدا میشود. بعدها وی قصد ازدواج با فرد دیگری داشت، اما با مخالفت پدرش مواجه میشود. خانوادهی پسر مورد علاقهی فائزه، چندینبار به خواستگاری وی میروند، اما پدر موافقت نمیکند. به گفتهی برخی از نزدیکان، فائزه برای چند روز با مرد مورد علاقهی خود به یکی از شهرستانهای مرزی استان کردستان میروند، که گویا قصد خروج غیرقانونی از کشور را داشتهاند، اما کمی بعد به اجبار یا با خواست خود برمیگردند.
طبق گفتهی برخی دیگر، علیرغم مخالفتهای پدر با ازدواج فائزه، انتشار عکسهایی از وی و مرد مورد علاقهاش به عصبانیت پدرش و در نهایت سوزانده شدن فائزه توسط پدرش منجر شده است. دلیلْ هر چه بوده باشد اما پدر فائزه دو روز قبل از سوزاندن فائزه وی را در توالت باغشان حبس و سپس با ریختن بنزین، فائزه را به آتش میکشد. خانوادهی فائزه جهت نشان دادن این که دخترشان خودسوزی کرده است، وی را به بیمارستان کوثر سنندج منتقل کردند. با وجود جراحتهای شدید، اما او در گفتگو با پزشک معالجاش عنوان میکند که توسط پدرش سوزانده شده است. پزشک معالج در همان پست ایسناگرامیاش مینویسد: «با چشمانش التماس میکنه که نجاتش بدم». دوست پسر فائزه هم در گفتگو با چند نفر از فعالین زن سنندج، ادعای خودسوزی را کاملا رد کرده و آن را ساخته و پرداخته خانوادهی فائزه میداند.
در گزارش منتشر شده از سوی انجمن زنان ژیوانو، انجمنی با هدف از دفاع از حقوق زنان که از فروردین ۱۳۹۹ آغاز به فعالیت کرده، آمده است: «در روزهای اخیر خانواده ملکینیا در روستای دولت آباد (کورکوره) اعلام کردند که فائزه دچار افسردگی بوده و خودکشی کرده است. این سناریوی جدیدی نیست. فعالین حقوق زنان و حقوق بشر، بارها شاهد این تغییر روایت بودند که بسیاری از زنکشیها با نام خودکشی توجیه میشوند».
علیرغم انکار قتل فائزه و عدم پیگیری مقامات قضایی، سوزانده شدن وی توسط پدرش برای بسیاری از فعالان زنانْ محرز است. در همین ارتباط، جمعی از فعالین حوزه زنان چند روز بعد از مرگ فائزه در تاریخ ۱۴ مهر، مقابل دادگستری شهر سنندج تجمع کردند. این افراد خواهان تغییر قوانین حامی خشونت علیه زنان و پیگیری پروندهی فائزه و دیگر پروندههای زنکشی در استان کردستان شدند.
آنها با در دست داشتن پلاکاردهایی همچون «دیگر هیچ جا برای زنان امن نیست»، «ما خواهان شفافسازی مرگ فائزه هستیم»، «دیروز سرگل، امروز فائزه و فردا …»، «ما همگی فائزه هستیم»، «همه ما در برابر کشتن زنان مسئولیم»، «نه به کشتن زنان» و «حقوق انسانی من جای مناقشه نیست»، دست به اعتراض زدند. تجمعکنندگان علاوه بر تغییر قوانین ضدزن که خشونت علیه زنان را تشدید و موجب سلب امنیت و حقوق انسانی آنان شده، بر پیگیری پروندهی قتلهایی که به بهانههای مختلفْ زنان را به کام مرگ میکشد، تاکید کردند.
طی این تجمع، سه تن از زنان معترض موفق شدند تا با دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کردستان ملاقات کنند. آنها در گفتگو با دادستان، این گمانهزنی که فائزه ملکینیا اقدام به خودکشی کرده را مردود دانستند. بعد از اظهارات فعالین زنان، دادستان اعلام کرد که پرونده تحت بررسی است و کارآگاهان آن را پیگیری خواهند کرد.
طبق آخرین خبرهای منتشر شده در روز پنجشنبه ۱۵ مهرماه، پدر فائزه، حبیب الله ملکی، جهت بازجویی بازداشت شده است. با این حال همانطور که از بیانیه انجمن زنان ژیوانو آشکار است، خشونت علیه زنانْ سیستماتیک است و زنکشی، ورای عوامل فردی است. بدون ایجاد تغییرات سیستماتیک، چرخهی زنکشی بر همان پاشنهی سابق میچرخد. در بیانیه انجمن زنان ژیوانو آمده است:
«انسانزدایی از زنان در قالب قوانین تبعیضآمیز و سلطهی فرهنگ ضد زن و به حاشیه راندن نیمی از پتانسیل نیروی اجتماعی، همچنان به فاجعه میانجامد؛ اما بدانید ما را بسوزانید، بکشید، حبس کنید، حضانت فرزندانمان را از ما سلب کنید، کارنامه فرزندانمان را به پدرانشان تحویل دهید و به جای ما انتخاب کنید، حقوق کمتر در ازای کار برابر پرداخت کنید، قوانینتان را تک جنسی بنویسید و…ما هر روز مصممتر بهدنبال احقاق حقوق انسانی خود قدم برداشته و باور داریم به آمدن فرداهایی روشنتر و ساخت جامعهای عاری از تبعیض و خشونت. ما هرگز به صرف اتفاق تولد و زن بودن، تسلیم نابرابری نشده و تا آخرین نفسْ فریاد برابریخواهی سر خواهیم داد، زیرا باور داریم که حقوق انسانی ما جای هیچ مناقشهای نیست».
در این بیانیه که آشکارا بر قوانین ضد زن و مروج خشونت علیه زنان تاکید میشود، آمده است: «با تکرار مکرر چنین فجایعی پرسش این است که قوانینی از جمله ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی تا کی بر فرزندکشی صحه خواهد گذاشت؟ چنین قوانینی نه تنها به پدر و جد پدری، شان و منزلت نخواهد بخشید، بلکه به فرزندان حس عدم امنیت، اعتماد و صمیمیت را بدون شک القا خواهد نمود و هرگز به امنتر کردن محیط خانههایمان منجر نخواهد شد. جای بسی تامل است که قانونگذاران، چگونه سر بر بالین آرامش گذاشته و متوجه هر روز ناامنتر شدن جامعه برای زنان نیستند».
از زوایای پنهان قتل فجیع فایزه ملکینیا میتوان به دو نکته اشاره کرد.
۱) میزان خشونت علیه زنان، خصوصا زنکشی به طور سیستماتیک در ایران مخفی مانده است. چه بسیار موارد از پروندههای زنکشی که با نام «خودکشی» و «خودسوزی» بدون هیچ پیگرد قانونی و قضایی بسته میشوند. برای مثال، اگر پزشک معالج فائزه به قتل وی اشاره نمیکرد، چه بسا کسی از فاجعه هولناکی که روی داده، خبردار نمیشد و بسیاری از خشونتهای روحی- روانی و جسمی و حتی جنسیِ ناشی از کودک همسری و ازدواج اجباریاش که در عمر کوتاه ۲۲ ساله خود با آن روبرو شده بود، با نام «افسردگی» توجیه میشد. در نتیجه همانطور که سالهاست بسیاری از فعالان حقوق زنان هشدار میدهند، بسیاری از موارد زنکشی هیچگاه گزارش نشده و ذیل بهانههایی از جمله خودکشی، پنهان میشوند.
اگرچه این به معنای تقلیل خشونتی که زنان را به نابودی خود و خودکشی سوق میدهد و خود به نوعی زنکشیِ غیرمستقیم محسوب میشود، نیست. اما کشته شدن و از جمله در مورد فائزه، زنده زنده سوزانده شدن با بنزین توسط پدری که در نهاد به اصطلاح «مقدس» خانواده، میبایست نقش حافظ فرزندانش را بازی کند، خشونت عریان علیه زنان را بهوضوحِ هر چه تمامتر نشان میدهد. روی دادن چنین مواردی میتواند بیش از پیش، بر تفکر غلط نهاد مقدس خانواده خدشه وارد کند و آسیبهایی را که هر روزه زنان در چهارچوب آن تجربه میکنند، علنی سازد. در چنین فضایی است که باید برای سرنوشت زنان از جمله دیگر خواهران فائزه نگران بود که به چنین سرنوشتی دچار نشوند.
۲) در ماههای اخیر زنان زیادی به بهانههای مختلف توسط افراد مذکر خانوادههایشان کشته و قربانی تفکر پدرسالارانهای شدند که زنان را حتی از اولیهترین حقوق انسانی خود محروم میکند. با این حال، این زنان برخلاف تفکر کلیشهای که آنها را تنها در حد یک قربانی «منفعل» بازنمایی میکند، زنانی هستند که در زندگی فردی خود دیگر حاضر نیستند تا سرنوشت محتوم خود را بپذیرند و در برابر فشارها و خشونتهای روزانهای که بر آنها وارد میشود، مقاومت میکنند.
فائزه از ازدواج اجباری، خود را میرهاند و علیرغم مخالفتهای پدرش به مردی دل میبندد که عاشقش است. «گلاله شیخی» بر حق خود برای کار کردن تاکید میکند٬ «سرگل حبیبی» که قربانی کودک همسری است و به اجبار برادرانش به ازدواج مردی در میآید که هیچ علاقهای به او ندارد_ اما به دلیل داشتن دو بچه و مخالفت خانواده نمیتواند طلاق بگیرد_به رابطهای روی میآورد که خودش انتخاب کرده است و یا «لاله کاظمی» که دیگر بر روابط خارج از ازدواج همسرش چشم نمیبندد و با گرفتن وکیل، تقاضای طلاق میکند و… اما همگی آنها جان خود را از دست میدهند.
اما این گروه از زنان نه قربانی منفعل، بلکه افرادی بودند که مقابل نُرمهای مسلط جامعه، مقاومت کرده و تلاششان در راستای این بوده است که زندگیشان را بر اساس احترام به خود و خواستههای فردی و انسانیشان تداوم ببخشند. خواستهها و مطالباتی که چندان موافق اسلوب حاکم بر جامعه نیست. در جامعه پدرسالاری که زنان را تنها در چهارچوب خانواده و تحت کنترل مردانِ خانواده میخواهد، این زنانْ مقاومت کرده و هزینه مقاومتشان، تمام زندگیشان بوده است.
زنان کشته شده توسط خانوادههایشان را میتوان به ساحرههای قرون وسطی در اروپا تشبیه کرد، که به گفتهی ایزابل پرز مولینا: «هر زنی که در هر حیطهای مستقل میبود، نامزد «ساحرهبودن» قلمداد میشد». او مینویسد: «مُفتشها بر این باور بودند که زنانی که خارج از کنترل مردانه هستند، عناصر نگرانکنندهای برای نظم مستقر جامعه هستند، که این شامل طیف وسیعی از زنان مجرد، زنان بیوه، زنان فقیر، پیرزنان، زنان ماخولیایی، زنان طبیب سنتی و… میشدند».
Comments