top of page
Search

زنان ایرانی از زمان انقلاب اسلامی در سال 1979 علیه محدودیت‌ها قیام کرده‌اند

پردیس مهدوی

استاد و معاون اجرایی دانشگاه مونتانا

زنانی که عکس‌های مهسا امینی ۲۲ ساله را در تظاهراتی در اربیل، پایتخت اقلیم خودمختار کردستان عراق، در ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲ در دست دارند. صفین حامد/ خبرگزاری فرانسه



فریادهای مرگ بر دیکتاتور و زن، زندگی، آزادی، پس از مرگ مهسا امینی، زن 22 ساله ای که در بازداشت «پلیس اخلاق» در تهران به سر می برد، در خیابان های ایران طنین انداز شده است.


این اعتراضات بازتابی از جنبش های مقاومت گذشته دارد. در دو دهه گذشته، من از طریق کار میدانی قوم نگاری روی زمین، به مطالعه جنسیت و سیاست جنسی در ایران پس از انقلاب پرداخته ام. حدود 40 سال پس از انقلاب 22 بهمن 1357 ایران، زمانی که آیت الله خمینی به قدرت رسید و شاه ایران، محمدرضا پهلوی را سرنگون کرد، مردم علیه وحشیگری رژیم در مناطق شهری و روستایی قیام کردند.


امروز، این اعتراضات شتاب و توجه بین المللی فزاینده ای به خود گرفته است و به بسیاری از ایرانیان در داخل و خارج از ایران بارقه های امید بخشیده است.


مقاومت اسلامگرایان در برابر غرب زدگی


حمایت از انقلاب ناشی از تمایل بسیاری از ایرانیان برای آوردن برابری و دموکراسی به ایران بود. آنها از حکومت سلطنتی انتقاد کردند که بیش از حد نسبت به ایالات متحده احترام می گذارد و از افزایش شکاف بین فقیر و غنی ناامید شده بودند.


اسلام گرایان بیشترین انتقاد را نسبت به غرب زدگی داشتند که آن را نقض اصول اسلامی و به انحراف اخلاقی ایرانیان می دانستند. آنها سوگند یاد کردند که ایران را به ایرانیان بازگردانند و فرهنگ ایرانی را دوباره متمرکز کنند.


برای انجام این کار، رژیم اسلام‌گرا حکومت خود را با هر چیزی که در مورد «غرب» اشتباه می‌کرد، کنار هم قرار داد. در رأس فهرست انتقادات، چیزی بود که رژیم به عنوان اخلاقیات سست تلقی می کرد. این اخلاق سست در مصرف مشروبات الکلی و پوشیدن دامن کوتاه و آرایش سنگین زنان و به رخ کشیدن موها و انحنای بدنشان در ملاء عام نمونه بود.


زمانی که خمینی اسلام گرایان را به قدرت رساند، دوران جدیدی از ریاضت اقتصادی متولد شد. خمینی، جوخه پلیس وحشی شاه، ساواک، را با سپاه پاسداران انقلاب به همان اندازه اگر نگوییم خشن تر، جایگزین کرد و واحد جدیدی به نام «پلیس اخلاق» ایجاد کرد.


این دوران را شاید بتوان به بهترین وجه در جمله خمینی که در ساختمان ها و بیلبوردهای تهران رنگ آمیزی شده بود نشان داد: «جمهوری اسلامی سرگرمی نیست، اخلاق است. هیچ تفریحی در جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.»


کنترل باروری زنان


در کنار تغییرات داخلی، خمینی کشور را نیز درگیر جنگی یک دهه ای با همسایه اش عراق کرد.


به گفته محققان جمعیت شناسی، اسلام گرایان که نگران افزایش تعداد کشته های ناشی از انقلاب ایران، همراه با افزایش تعداد سربازان مورد نیاز برای جنگ ایران و عراق بودند، دریافتند که باید به سرعت جمعیت خود را افزایش دهند. از این رو، خمینی در دهه 1980 مجموعه ای از سیاست ها را برای تشویق خانواده ها به داشتن فرزندان بیشتر در ایران وضع کرد.


در نتیجه، نرخ زاد و ولد در ایران در دهه 1980 به طور متوسط به 3.5 فرزند در هر خانواده افزایش یافت که 30 درصد نسبت به دهه قبل افزایش یافت.


یک دهه بعد، اسلام گرایان دریافتند که رونق جمعیت به حمایت دولت نیاز دارد. باید زیرساخت ها تقویت شود و شغل ایجاد شود. دولت یک چرخش کامل انجام داد و سیاست خود را با پیام های تنظیم خانواده که از رادیو و تلویزیون پخش می شد و خانواده ها را به داشتن فرزندان کمتر تشویق می کرد، جایگزین کرد. دوره های آموزش جنسی و منابع تنظیم خانواده رایگان برای همه زوج هایی که مایل به ازدواج بودند مورد نیاز بود. در سال 1994 تعداد زنانی که از تنظیم خانواده استفاده می کردند نسبت به سال 1989 30 درصد افزایش داشت.


هنگامی که هزاره جدید آغاز شد، کاملاً دو سوم جمعیت کشور زیر 21 سال سن داشتند. این جوانان در جمهوری اسلامی ایران که خمینی و اسلام گرایان ساخته بودند به دنیا آمدند: به زنان گفته می شد که شنل های سیاه بلند بپوشند. از سر تا پا، هر اینچ و منحنی بدن آنها را می پوشاند. وحشیانه ترین افراد اعضای پلیس اخلاق بودند که هر حرکت و تار مویی را که از پوشاندن فرار می کرد، زیر نظر داشتند. اگر جوانان دست به دست هم داده می شدند، در یک مهمانی شرکت می کردند یا کتابی می خواندند، از نظر هوس های رژیم جسور، آنها را غیراخلاقی می دانستند.


این نسل هرگز از ثروت ظاهری سلطنت نشناخته بود. و از آنجایی که اعضای آن ناامیدتر و تحصیلکرده‌تر شدند، انتقاد از گذشته ایران توسط اسلام‌گرایان کمتر معنا داشت.


به چالش کشیدن پلیس اخلاق


محمد خاتمی که در آگوست 1997 ریاست جمهوری را برعهده گرفت، به دنبال هماهنگی حکومت اسلامی با نیازهای جمعیت در حال تغییر و جهان در حال مدرن شدن بود.


جوانان که اکثریت جمعیت را تشکیل می دادند، صدای خود را پیدا کرده بودند. آنها شروع به چالش کشیدن پلیس اخلاق با عقب بردن روسری های خود، دست در دست گرفتن در ملاء عام و سازماندهی تجمعات خودجوش خیابانی کردند.



بین سال‌های 2000 و 2007، من در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و مشهد، به دنبال آنچه جوانان از آن به عنوان انقلاب جنسی ایران یاد می‌کردند، کار میدانی قوم‌نگاری انجام دادم. مخالفان خواستار یک رژیم دموکراتیک تر بودند که بر حل مسائلی مانند بیکاری و چالش های زیرساختی متمرکز شده بود تا اینکه بر بدن آنها نظارت داشته باشد. در طول تحقیقاتم در ایران درباره جنبش‌های جنسی و اجتماعی، چندین بار با پلیس اخلاق برخورد کردم و بی‌رحمی آنها را از نزدیک تجربه کردم.



انقلاب این جوانان از طریق زبان اخلاق و با استفاده از بدن آنها، انتخاب آنها در لباسهای بیرونی، آرایش و مدل مو انجام شد. آنها با کشیدن روسری به عقب، پوشیدن لایه‌های آرایش و لباس‌های بیرونی چشم نواز، رقصیدن در خیابان‌ها و دست گرفتن یا بوسیدن در ملاء عام، پلیس اخلاق را به چالش کشیدند.


دولت با سرکوب و تشدید کنترل رفتار اخلاقی جوانان پاسخ داد. افزایش یورش‌ها و شلاق‌های عمومی به منظور ارسال پیامی قوی بود. اما جوانان بر مقاومت خود پافشاری کردند.


در سال 2005، زمانی که محمود احمدی نژاد، نامزد محافظه کار، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، انقلاب جنسی در معرض تهدید شدید قرار گرفت.


احمدی نژاد برخلاف سلف خود علاقه ای به یافتن راه هایی برای کار با جمعیت رو به رشد جوانان ایران یا تفاسیر مترقی تر از اسلام نداشت. او به پلیس اخلاق دستور داد تا با جوانان سرکوب کند، به خانه‌ها و مهمانی‌ها حمله کند و زنانی را که جرأت کرده‌اند قوانین اسلام‌گرایان را زیر پا بگذارند، در خیابان‌ها دستگیر کند. شلاق زدن در ملاء عام و همچنین دستگیری علما، فمینیست ها و روزنامه نگاران افزایش یافت. محافظه کاران می خواستند پیامی بفرستند.


انقلابیون جوان جسور به تلاش برای تغییر ادامه دادند. این جنبش ها در سال 2009 زمانی که احمدی نژاد علیرغم عدم کسب رای مردم، مجددا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، به اوج خود رسید.


به رهبری همان جوانانی که در جریان انقلاب جنسی در برابر پلیس اخلاق مقاومت کردند، جنبش جدیدی بلافاصله پس از انتخابات 2009 متولد شد. این جنبش «سبزه» یا جنبش سبز نام داشت. مردم با شعار "رای من کجاست" به خیابان های ایران آمدند. و "رئیس جمهور من نیست."


شمع های روشن قبل از عکس زنی جوان با روسری.



یک ایرانی که یک روبان سبز روی بازوی خود دارد، در مقابل تصویر ندا آقاسلطان، زن جوان ایرانی که در سال 2009 کشته شد، شمعی روشن می کند. مروان نعمانی/ خبرگزاری فرانسه


یک لحظه کاتالیزور برای این حرکت، قتل هولناک ندا آقاسلطان بود. او در ژوئن 2009 به دلیل حضور در یکی از تظاهرات‌هایی که یکی از خونین‌ترین درگیری‌ها بین معترضان، سپاه پاسداران و پلیس اخلاق در آن رخ داد، کشته شد. مرگ او در فیلم ثبت شد و با جهان به اشتراک گذاشته شد.


در چهلمین سالگرد انقلاب ایران در سال 2019، خیابان‌های ایران بار دیگر مملو از مقاومت‌هایی شد که بسیاری از آنها از اوایل دهه 2000 در تظاهرات خیابانی شرکت کرده بودند. همین بچه‌های انقلاب و جنگ ایران و عراق، تلاش‌هایی مانند #MyStealthyFreedom را سازماندهی کردند که زنانی را بدون روسری در ملاء عام در ایران عکاسی کردند و به جنبش جهانی #MeToo پیوستند.


خواستار پاسخگویی

تا سال 2019، ناامیدی از رژیم از جوانان تحصیلکرده در مراکز شهری حتی به بسیاری از مذهبی‌ترین خانواده‌ها در برخی مناطق روستایی که قبلاً از حامیان رژیم بودند، سرایت کرد.


ایرانیان با هر پیشینه ای که در نتیجه سال ها تحریم با افزایش قیمت نفت و بیکاری مواجه بودند، به طور فزاینده ای اعتماد خود را به دولت خود از دست می دادند. بسیاری دیگر از سخنان در مورد احیای نظم اخلاقی استقبال نمی کردند.


اعتراضات خیابانی امروز در بیش از 50 شهر در سراسر کشور در حال برگزاری است و توجه و حمایت جامعه جهانی را به خود جلب کرده است. این اعتراضات هم بازگویی اعتراضات گذشته است و هم تجدید شهامت و امید.


مانند گذشته، از 16 سپتامبر 2022، فعالان به خیابان‌ها می‌آیند تا رژیمی را به چالش بکشند که در لفاظی‌هایی از اخلاقیات تفسیری خشن به جای حکومت کردن با بهترین نیت مردم غرق شده است. و همانطور که در اعتراضات سال های 2009 و 2019، آنها خواستار پاسخگویی در مورد کاستی های دولت هستند، و همچنین فقری را که در سراسر کشور - همراه با درد مردم - موج می زند، برجسته می کنند.


1 view0 comments
bottom of page